نویسه

۲ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

بیمار تخت یک رو قرار بود ببریم سی تی شکم و لگن با و بدون تزریق به خاطر اینکه دفع نداشته بود یه مدت طولانی و مشاوره ی جراحی انجام شده بود که جراح گفته بود باید سی تی شکم و لگن با و بدون تزریق انجام بشه، آنژیوکت سبز توی کیسه و امادگی های قبل از انجام سی تی رو که دیدم ، از خانم ع پرسیدم نیازی به گرفتن رگ سبز از بیمار نیست ؟ گفت بگو رگ نداشته با همین انجام بشه، رگ بیمار با آنژیوکت صورتی از پا گرفته شده بود ، وقتی بیمار رو با آمبولانس از بیمارستان به مرکز سی تی منتقل کردیم اونجا گفت که از رگی که توی پا هست تزریق انجام نمیدن، شروع کردم به رگ گیری ، رگای خوبی داشت ولی خشک و اسکلروتیک بودن، آنژیوکت دقیقا توی رگ میرفت ولی هیچ خونی برنمیگشت ، چندین بار ترای کردم ولی یا خون برنمیگشت یا رگاش به آسونی پاره میشد ، البته یه دلیلش هم این بود که تو اون شرایط خیلی آمادگی رگ گیری اونم با ابن رگای بیمارو نداشتم ،
خلاصه اینکه مجبور شدیم سی تی رو بدون تزریق انجام بدیم و برگردیم ...

+ انجام پروسیجرهای تشخیصی معمولا هزینه و زمان زیادی از بیمار میگیره ولی  انجام درست و به موقع اون میتونه زمان تشخیص صحبح و به تبع اون بستری بیمار در بیمارستان رو کاهش بده ، خب به سری از پروسیجرها نیاز به آمادگی های قبلی دارن مثلا برای سونو شکم و لگن بیمار باید از قبل NPO بشه و سوند بیمار یکی دوساعت قبلش کلمپ بشه با برای انجام سی تی با تزریق باید یه رگ محیطی خوب و سبز از دستای بیمار داشته باشیم با دارو از قبل تهیه بشه ، که تلاشمون برای گرفتن نوبت و انتقال بیمار بر باد نره .
نکته ی دیگه اینه که خبلی از پروسیجرها بعد از یه زمانی دیگه ضرورت و اولویت انجام نداره و فقط هزینه ی اضافی بر سیستم درمان و بیمار تحمیل میکنه، پس میشه با یه پرسش ساده از پزشک بیمار که ایا هنوز هم تمایل به انجام اون دارید یا نه از ضرورت انجام پروسیجر اگاه شد.


  • دِیـــــگــَر سُـــــــو
  • ۰
  • ۰

۱. آلارم


داشتم استوک و یخچال دارویی رو چک‌ میکردم‌ و در حال حرف زدن با خانم ع بودم، خانم ع داشت طبق معمول از همکاران پیش من چغلی میکرد، چشمم به خانم ز افتاد که توی استیشن نشسته بود و‌ وقتی نگاهم به نگاهش گره خورد ، به حرف های ع پوزخندی زد . صدای آلارم ونتیلاتور از توی بخش میومد. هیچکس توجهی به آلارم نداشت ، من هم . احتمالا باز هم دارد high pressure میزند و یکی از مریض ها باید ساکشن شود ، چک لیست یخچال دارویی که تمام میشود میروم سروقت دستگاهی که آلارم میزند ، خانم ز با آقای غ دارند زیرزیرکی حرف میزنند و میخندند. 

وقتی به تخت سه میرسم میبینم فلکس تیوب از لوله تراشه جدا شده و آلارم دستگاه بخاطر همان بوده است ، نگاهی به مانیتور بیمار میندازم، ضربان قلب بیمار به سی و پنج تا رسیده، نوک انگشتانش سیانوز شده و بیمار به شدت دچار‌ کاهش سطح هشیاری شده است ، ظاهرا در تمام این مدت که آلارم دستگاه خودش را میکشت، بیمار هایپوکسی کشیده ، زود از ترالی دو تا آتروپین برمیدارم و به بیمار‌ تزریق میکنم ، اثری ندارد ، دو تا اپی نفرین میکشم و بعد از تزریق به مانیتور نگاه میکنم ، بیمار برنمیگردد، آقای غ را از وسط حرف زدن با خانم ز بیرون میکشم و صداش میزنم که ترالی را بردارد بیاورد ، او هم زود با آتروپین و اپی‌نفرین میاد ، یه نگاه میکنه و‌میگه بیمار رفته !! کد بزنیم ؟ به صورتش نگاه نمیکنم و در همون حال که دارم آتروپین‌ میکشم میگم نیازی به کد نیست ، میگه چرا نیازی نیست بیمار رفته!!! و شروع میکند به ماساژ قلبی ...

چند بار بیمار را ساکشن میکنم ، غ هم یکی دو‌تا آمبو‌ میزند ، لوله ی بیمار لخته گرفته بود، حالا تقریبا باز شده.

خانم ع هم به جمع ما اضافه میشود، او هم چند دوز دیگه آتروپین و اپی نفرین میزند، ضربان بیمار ظاهرا برگشته ...

هشیاری بیمار را میسنجم ، بیماری که تا پیش از این با حرکات دستش منظورش را میرساند ، حالا فقط ضربان دارد .


  • دِیـــــگــَر سُـــــــو